لجاجت از آن نوع صفات مذمومی است که هرگز نفعی بر آن مترتب نبوده و نخواهد بود. لجاجت هنگامی بروز و ظهور می کند که آدمی به تبعیت از بعضی انگیزه های ناشی از جهل و تعصب چون حیوان لایشعر می شود. پرده سیاهی در مقابل دیده عقل و بینش او حائل می گردد و دست به کاری می زند که سالها در آتش ندامت و پشیمانی آن می سوزد. کمتر شنیده شده است که افراد لجوج و تندخو طرفی بسته و از این رهگذر جز اطفای نایزه لجاج و ناپختگی نفع و فایدتی برده باشند.
هر گاه کسی از عیب جویی و خرده گیری دیگران در مورد اعمال و رفتار خود احساس تألم و ناراحتی کند عبارت بالا از باب دلجویی و نصیحت گفته می شود تا رضای وجدان و خشنودی خالق را وجهۀ نظر و همت قرار دهد و به گفتار و انتقادات نابجای عیب جویان و خرده گیران واقعی ننهد و در کار خویش دلسرد و مأیوس نگردد.
اکنون ببینیم این عبارت مثلی از کیست و چه واقعه ای آن را بر سر زبانها انداخته است.